گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد دهم
3 / 3دیکُ الجِن


(1)أعیان الشیعه :وی (دیکُ الجِن) در رثای امام حسین علیه السلام ، چنین سروده است: نه تو از من هستی و نه داراییِ بسیارت به من نیاز دارد.اندوه و شوق و اندیشه ات بر من چیره اند. از شدّت اندوه و هراس، سرشکِ منْ لبریز شد و فرو ریخت.نه! آیا می بینی که جگرم از غم ، از هم می پاشد؟ کجاست حسین علیه السلام و کجایند کشتگان، فرزندان حسن علیه السلامو جعفر و عقیل که عمر [بن سعد] ، فریبکارانه آنها را کشت ؟ کشتگانی که خانه خدا و حجر الأسود ، از سرِ اشتیاق، بر آنها نوحه می کنندو آیات و سوره های قرآن نیز می گریند ؟ بدا، نفرتا از کرده دشمنان، آن دم که کشتند!زها، خوشا ای گورها به خاطر آنچه در درون دارید! آن هنگام که گام های مرگ را دیدند که پیش می آیند،به دیدار [عزیزان] و لقای رحمت [پروردگار، دل بستند و] شکیبایی ورزیدند. به خود گفتند: خوشا نوشیدنی ای از دست محمّدو سپس از دست علی علیه السلام! ای فاطمیان! بنوشید که دلخواه و گوارایتان باد از آبشخورِ جانبازی! و آنان نیز جانبازی را گزیدند و شکیبایی پیشه کردند . [به خود گفتند:] حوض [کوثر] ، حوض شماست و نیا [محمّد علیه السلام] ، نیای شما استو پروردگارتان در کار آفرینش خود ، اراده می کند. ای زادگانِ پرواداری ! بر شما می گریَم و به زاری می خوانمو جام شکیبایی را می نوشم که گیاه تلخ و سیماهنگ ، همین صبوری ورزیدن است. بر شما می گریم ای فرزندان خاندان پیامبر صل الله علیه وآله که برکات و باران رحمت خدا هم جای شما را پُر نمی کند. در هر روز ، از یاد کردنِ شما، قلبم غربتی داردو سرشک دیدگانم، در هوایتان، سِیری در مرگ و کشتارِ سرهای شکسته و جدا شده فرزندان هاشمکه بدون یاور بودند و پیروز نشدند. همین بس که وعده خداوند ، قطعی است.سرانجام ، روزی ، خدا را در این مردم ، نظری [و حسابی] است.



1- .دیکُ الجِن، لقب ابو محمّد عبد السلام بن رغبان بن عبد السلام کلبیِ حِمصی است که به همین لقب، مشهور شده است. او در سال 161 ق، در سلمیّه زاده شد و در سال 235 یا 236 ق، در 74 یا 75 سالگی در گذشت. وی سرآمد شاعران هم روزگار خود بود. شعرهای زیبای او مرزها را در نوردید، چنان که برای دست یافتن به سروده ای از سروده هایش، پول فراوانی می پرداختند. مردم عراق، شیفته شعر او بودند، در حالی که وی ساکن شام بود.



أدب الطفّ :و قالَ مِن مَرثِیَّهٍ فِی الحُسَینِ علیه السلام : أصبَحتُ مُلقیً فِی الفِراشِ سَقیماأجِدُ النَّسیمَ مِنَ السَّقامِ سُموما ماءٌ مِنَ العَبَراتِ حَرّی أرضُهُلَو کانَ مِن مَطَرٍ لَکانَ هَزیما (1) وبَلابِلٌ لَو أنّهُنَّ مآکِلٌلَم تُخطِئِ الغِسلینَ وَالزَّقوما وکَریً یُرَوِّعُنی سُریً لَو أنَّهُظِلٌّ لَکانَ الحَرَّ وَالیَحموما مَرَّت بِقَلبی ذِکرَیاتُ بَنِی الهُدیفَنَسیتُ مِنهَا الرَّوحَ وَالتَّهویما ونَظَرتُ سِبطَ مُحَمَّدٍ فی کَربَلافَردا یُعانی حُزنَهُ المَکظوما تَنحو أضالِعَهُ سُیوفُ اُمَیَّهٍفَتَراهُمُ الصَّمصومَ فَالصَّمصوما فَالجِسمُ أضحی فِی الصَّعیدِ مُوَزَّعاوَالرَّأسُ أمسی فِی الصِّعادِ کَریما (2) و قالَ أیضاً : یا عَینُ لا لِلغَضا ولَا الکُتُبِبُکا الرَّزایا سِوی بُکَا الطَّرَبِ جودی وجُدِّی بِمِل ءِ جَفنِکِ ثُمَّ احتَفِلی بِالدُّموعِ وَانسَکِبی یا عَینُ فی کَربَلا مَقابِرُ قَدتَرَکنَ قَلبی مَقابِرَ الکُرَبِ مَقابرٌ تَحتَها مَنابِرُ مِنعِلمٍ وحِلمٍ ومَنظَرٍ عَجَبِ مِنَ البَهالیلِ آلِ فاطِمَهٍأهلِ المَعالی [وَ] (3) السّادَهِ النُّجُبِ کَم شَرَقَت مِنهُمُ السُّیوفُ وکَمرُوِّیَتِ الأَرضُ مِن دَمٍ سَرِبِ نَفسی فداءٌ لَکُم ومَن لَکُمُنَفسی واُمّی واُسرَتی وأَبی لا تَبعُدوا یا بَنِی النَّبِیِّ عَلیأن قَد بَعُدتُم وَالدَّهرُ ذو نُوَبِ فَکَّرتُ فیکُم وفِی المُصابِفَما انفَکَّ فُؤادی یَعومُ فی عَجَبِ ما زِلتُمُ فِی الحَیاهِ بَینَهُمُبَینَ قَتیلٍ وبَینَ مُستَلَبِ یَومٌ أصابَ الضُّحی بِظُلمَتِهِوقَنَّعَ الشَّمسَ مِن دُجَی الغَهَبِ (4) وغادَرَ المُعوِلاتِ مِن هاشِمِ الخَیرِ حَیاری مَهتوکَهَ الحُجُبِ تُمری عُیونا عَلی أبی حَسَنٍمَخفوقَهً بِالکَلامِ وَالنُّدَبِ تَغمُرُ رَبعَ الهُمومِ أعیُنُهابِالدَّمعِ حُزنا لِرَبعِها الخَرِبِ تَئِنُّ وَالنَّفسُ تَستَدیرُ بِهارَحیً مِنَ المَوتِ مُرَّهُ القُطُبِ (5)

.

1- .الهزیم : الرعد الذی له صوت شبیه بالتکسُّر (لسان العرب : ج 12 ص 609 «هزم») .
2- .أدب الطفّ : ج1 ص 286 .
3- .ما بین المعقوفین لیس فی المصدر ، وهو إضافه یقتضیها الوزن .
4- .لیل غیهب : شدید السواد (لسان العرب : ج 1 ص 653 «غهب») .
5- .أدب الطفّ : ج 1 ص 284 عن دیوانه المطبوع فی بیروت سنه 1383 ، أعیان الشیعه : ج 8 ص 14 .


أدبُ الطفّ:[دیکُ الجِن] در مرثیه ای که در باره امام حسین علیه السلام سروده ، چنین گفته است: در بستر بیماری افتاده امبه گونه ای که نسیم دل نواز را بادِ مسموم می خوانم. آبی است از اشک که زمین را می پوشاندو اگر از باران می بود ، صدای [غرّشِ] دل خراشی داشت و بلبلانی که اگر خوردنی بودندبی تردید ، از غِسلین و زقّوم ، کم نداشتند. آرامشم را به هم می زند سفری شبانهکه اگر سایه سار هم بود ، آن سایه ، گرم و سیاه بود. خاطرات نوادگان هدایت ، از قلبم گذشتو من از درد آنها ، راحتی و خواب خوش را فراموش کردم. نواده محمّد علیه السلام را در کربلا دیدمکه تنها و بی کس است و از اندوه درونش، شِکوه می کند و شمشیرهای بنی امیّه ، پهلوهایش را نشانه می گیرندو آنها را می بینی که تیغ های تیز را یکی پس از دیگری ، به کار می برند. پیکر او پاره پاره ، در خاک افتادهو سرِ مقدّس او بر فراز نیزه ، کریمانه ، افراشته شده است. نیز ، همو سروده است: ای دیده! اینک، نه جای شکیبایی است و نه جای درنگکه گریه مصیبت های جانکاه ، با گریه از سرِ شوق، متفاوت است. بذل نما و تمام کاسه چشمت را مالامال از سرشک کنو آن گاه که اشک هایت جمع شدند، ببار. ای دیده! در کربلا ، مرقدهایی است کهموجب شده اند قلبم ، مکان اندوه شود؛ مرقدهایی که زیر آنها منبرهایی است ازدانایی و بردباری و شگفتی. آنها فضیلت مدارانِ آل فاطمه اندو اربابانِ فضایل و سَروران نجیب اند. چه بسیار شمشیری که از نوشیدن خون آنان، گلوگیر شدو زمین ، از خون های ریزانِ آنها سیراب شد. جانم فدایتان باد و نیز فدای یاران شما؛جان خودم مادرم و خانواده ام و پدرم! ای خاندان پیامبر! با این که دور از دسترس شده ایداز دل ما بیرون نرفته اید، هرچند روزگار ، هماره ، حادثه ساز است. در باره شما و مصیبت جانکاهتان ، درنگ کردمو دیدم که قلبم ، مالامال از شگفتی است. شما در زندگی ، هماره دچار حادثه بوده ایدو گاه کشته و گاه اسیر شده اید. [از جمله آنها] روزی است که روشنای آن ، دچار ظلمت شدو خورشید ، از تاریکیِ دیجور ، نقاب به چهره کشید. بانوان پاکِ پُر اعتمادِ آل هاشم[در کربلا] حیرت زده و آشفته موی شدند. دیده ها بر ابو الحسن علیه السلامبه زبان و نُدبه لرزان اند . انبوه غم ها ، دیده فرو می بندندبا اشک و اندوه از فراخی و سترگ این اندوه. جان ، به مویه گری می نشیند و آسیاب مرگآن گونه که گرداگرد محور می گردد، با این اندوه ، حرکت می کند.



3 / 4الشّافِعِیُّ (1)مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن أبی النجم بدر بن إبراهیم الدینوری :لِلشافِعِی ¨ِّ مُحَمَّدِ بنِ إدریسَ : تَأَوَّبَ هَمّی وَالفُؤادُ کَئیبُوأَرَّقَ نَومی فَالرُّقادُ غَریبُ ومِمّا نَفی نَومی وشَیَّبَ لِمَّتیتَصاریفُ أیّامٍ لَهُنَّ خُطوبُ فَمَن مُبلِغٌ عَنِّی الحُسَینَ رِسالَهًوإِن کَرِهَتها أنفُسٌ وقُلوبُ قَتیلاً بِلا جُرمٍ کَأَنَّ قَمیصَهُصَبیغٌ بِماءِ الاُرجُوانِ خَضیبُ فَللِسَّیفِ إعوالٌ ولِلرُّمحِ رَنَّهٌولِلخَیلِ مِن بَعدِ الصَّهیلِ نَحیبُ تَزَلزَلَتِ الدُّنیا لِالِ مُحمَّدٍوکادَت لَهُم صُمُّ الجِبالِ تَذوبُ وغارَت نُجومٌ وَاقشَعَرَّت کَواکِبٌوهُتِّکَ أستارٌ وشُقَّ جُیوبُ یُصَلَّی عَلَی المَهدِیِّ مِن آلِ هاشِمٍوتُغزی بَنوهُ إنَّ ذا لَعَجیبُ لَئِن کانَ ذَنبی حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍفَذلِکَ ذَنبٌ لَستُ عَنهُ أتوبُ هُمُ شُفَعائی یَومَ حَشری ومَوقِفیإذا کَثَرَتنی یَومَ ذاکَ ذُنوبُ (2)


1- .محمّد بن إدریس بن العبّاس بن عثمان بن شافع ، إمام المذهب الشافعی . ولد بغزّه سنه (150 ه ) ووفاته فی سنه (204 ه ) (راجع : سیر أعلام النبلاء: ج 10 ص 5 و 10 وتهذیب الکمال: ج 24ص 376) .
2- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 126 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 124 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 274.


3 / 4شافعی

(1)مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی به نقل از ابو النجم بدر بن ابراهیم دینَوَری : محمّد بن ادریس شافعی ، چنین سروده است: اندوهم تازه می شود و قلبم غمین می گرددو خوابم سبک می شود که خفتن ، با چشمانم بیگانه است. از آنچه خوابم را بیاشفت و پیرم کرددگرگونی های روزگار است که هدفی در پی دارند. کیست که از سوی من به حسین علیه السلام پیامی برساند هر چند برخی دل ها و جان ها ، آن پیام را خوش نمی دارند ؛ به کُشته ای بی جرم و تقصیر که گویی پیراهن اوبه آب ارغوانی ، رنگ شده و خود نیز خَضابْ بسته است؟ شمشیر را چکاچکی است و نیزه را آوازیو اسبان را شیهه هایی پیاپی. دنیا برای خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله به لرزه در آمدو کم مانده بود که صخره های کوهستان هم آب شوند. اختران ، فرو رفتند و ستارگانی چند ، موجْ لرزه به جانشان افتادو پرده ها فرو افتادند و گریبان ها چاک شدند. بر مهدی آلِ هاشم ، درود فرستاده می شودو با فرزندانش جنگ می شود، و این ، چه شگفت است! اگر گناه من ، مِهر ورزیدن به خاندان محمّد صلی الله علیه و آله استبدانید که هرگز از این گناه ، توبه نخواهم کرد. آنها در روز رستاخیز و توقّفگاهم، شفیعان من اندآن گاه که گناهان فراوان در آن روز ، گریبانم را می گیرند.


1- .محمّد بن ادریس بن عبّاس بن عثمان بن شافع، پیشوای شافعیان است. در غزّه، به سال150 ق، زاده شد و به سال 204 ق، در گذشت.


3 / 5عَبدُ اللّهِ البَرقِیُّ (1)مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :لِبَعضِهِم (2) عاشورِیَّهٌ طَویلَهٌ اختَرنا مِنها هذِهِ الأَبیاتِ : إذا جاءَ عاشورٌ تَضاعَفَ حَسرَتیلآلِ رَسولِ اللّهِ وَانهَلَّ دَمعَتی هُوَ الیَومُ فیهِ اغبَرَّتِ الأَرضُ کُلُّهاشُجونا عَلَیهِم وَالسَّماءُ اقشَعَرَّتِ مَصائِبُ ساءَت کُلَّ مَن کانَ مُسلِماولکِنَّ عُیونَ الفاجِرینَ أقَرَّتِ إذا ذَکَرَت نَفسی مُصیبَهَ کَربَلاوأَشلاءَ ساداتٍ بِها قَد تَفَرَّتِ أضاقَت فُؤادی وَاستَباحَت تَجَلُّدیوزادَت عَلی کَربی وعَیشی أمَرَّتِ بِنَفسی خُدودٌ فِی التُّرابِ تَعَفَّرَتبِنَفسی جُسومٌ بِالعَراءِ تَعَرَّتِ بِنَفسی رَؤوسٌ مُشرِقاتٌ عَلَی القَناإلَی الشّامِ تُهدی بارِقاتُ الأَسِرَّهِ (3) بِنَفسی شِفاهٌ ذابِلاتٌ مِنَ الظَّماولَم تُروَ مِن ماءِ الفُراتِ بِقَطرَهِ بِنَفسی عُیونٌ غائِراتٌ شَواخِصٌإلَی الماءِ مِنها نَظرَهٌ بَعدَ نَظرَهِ بِنَفسِیَ مِن آلِ النَّبِیِّ خَرائِدٌحَواسِرُ لَم یُرأَف عَلَیها بِسَترَهِ تَفیضُ دُموعا بِالدِّماءِ مَشوبَهًکَقَطرِ الغَوادی مِن مَدامِعَ ثَرَّهِ عَلی خَیرِ قَتلی مِن کُهولٍ وفِتیَهٍمَصالیتُ أنجادٍ إذَا الخَیلُ کَرَّتِ رَبیعُ الیَتامی وَالأَرامِلِ فِی المَلادَوارِسُ لِلقُرآنِ فی کُلِّ سَحرَهِ وأَعلامُ دینِ المُصطَفی ووُلاتُهُوأَصحابُ قُربانٍ وحَجٍّ وعُمرَهِ یُنادینَ یا جَدَّاهُ أیَّهُ مِحنَهٍتَراها عَلَینا مِن اُمَیَّهَ مَرَّتِ ضَغائِنُ بَدرٍ بَعدَ سِتّینَ اُظهِرَتوکانَت أجَنَّت فِی الحَشا وأَسَرَّتِ شَهدِتُ بِأَن لَم تَرضَ نَفسٌ بِهذِهِوَفیها مِنَ الإِسلامِ مِثقالُ ذَرَّهِ کَأَنّی بِبِنتِ المُصطَفی قَد تَعَلَّقَتیَداها بِساقِ العَرشِ وَالدَّمعَ أذرَتِ وفی حِجرِها ثَوبُ الحُسَینِ مُضَرَّجاوعَنها جَمیعُ العالَمینَ بِحَسرَهِ (4)


1- .أبو محمد عبد اللّه بن عمار البرقی ، کان شاعراً أدیباً ظریفاً ، مدح بعض الاُمراء فی زمن الرشید إلی أیّام المتوکّل ، وأکثر فی مدح الأئمّه الأطهار حتّی جمع له دیواناً أکثره فیهم وحرق. قتل سنه 245 ه ، وذلک أنّه وشی به إلی المتوکّل ، وقرئت له قصیدته النونیه ، فأمر بقطع لسانه وإحراق دیوانه ، ففعل به ذلک فمات بعد أیّام (راجع : أعیان الشیعه:ج 8 ص 63 و الغدیر : ج 4 ص 140).
2- .هی المنسوبه إلی عبداللّه بن عمّار البرقی ، المقتول سنه 245 ه (هامش المصدر) .
3- .السِّرار : خط بطن الکفّ والوجه والجبهه ، والجمع أسِرَّه ، وجمع الجمع : أساریر ، وهی الخطوط التی فی الجبهه (لسان العرب : ج 4 ص 359 «سرر») .
4- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 137 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 126 وفیه «وقال آخر» وفیه ثلاثه عشر بیتا ، بحار الأنوار : ج 45 ص 280 وفیه سته وثلاثون بیتا ، أدب الطفّ : ج 3 ص 281 عن عبد اللّه البرقی وفیه تسعه أبیات .


3 / 5عبد اللّه بَرقی

(1)

مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی :یکی از شاعران [یعنی عبد اللّه برقی]، سروده های عاشوراییِ بلندی دارد که برخی از ابیات آن را برگزیدیم : هر گاه عاشورا فرا می رسد، اندوهم دو چندان می شود و اشکم ، سرازیر می گردد.در چنین روزی ، تمام زمین ، غبارآلود گردید برای همدردی با آنان، و آسمان نیز به خود لرزید.مصیبت ها [ی آن روز]، هر مسلمانی را آشفته ساخت امّا چشمان بدکاران را روشن نمود.هر گاه جانم به یاد مصیبت کربلا می افتد و از اندام سَرورانی یاد می کند که در آن سرزمین ، لِه شدندقلبم به تنگ می آید و مو بر تنم راست می شود و بر اندوهم افزوده می شود و زندگی ام ، ناگوار می گردد.جانم فدای آن گونه های خاک آلود! جانم فدای پیکرهای بی کفن افتاده!جانم فدای سرهای درخشانِ بر نیزه شده که به شام ، بُرده شدند و بارقه های نور در آنها بود!جانم فدای چشمان فرو رفته ای که نگاهی در پیِ نگاهی، به آب داشتند!جانم فدای لب های خشک از تشنه کامی که از فرات ، قطره ای ننوشیدند!جانم فدای بانوان پرده نشینِ خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله باد؛ پریشانان و خستگانی که پوششی به آنها داده نشد !اشک هایی می جوشند که با خون، آمیخته اند مانند گریه دخترکانِ نورس که پیاپی می گِریند،بر بهترین کشته های جوان و پیر که هر گاه سواران، تاختن آغاز می کردند، آنها تیزتک و پیشتاز بودندو بهار پُررحمت برای بی سرپرستان و زنان بیوه بودند و هر بامداد ، خواندن قرآنِ آنان ، فراوان بود؛آنان که سرشناسان دین مصطفی صلی الله علیه و آله و دوستداران او و اصحاب او و پایبند قربانی و حج و عمره بودند .فریاد می دارند: ای جدّ بزرگوار! آیا می بینی که چه محنتی از خاندان امیّه می کشیم؟کینه های کهنه بدر است که پس از شصت سال ، سر باز کرده و سالیان دراز بود که آنها را در درون خویش ، پنهان کرده بودند.گواهی می دهم که هرگز جانی به ذرّه ای از این جنایتگری ها ، رضایت نمی دهد.انگار پیشِ رویِ خود می بینم که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله [ ، فاطمه زهرا علیهاالسلام] دست هایش را به ساق عرش آویخته است و اشک هایش ، پیاپی می ریزندو در دامنِ خویش ، پیراهن حسین علیه السلام را دارد که خونین است و تمام عالمیان ، از این صحنه ، در حسرت و آه می سوزند.

.

1- ابو محمّد عبد اللّه بن عمّار برقی، شاعری ادیب و نکته سنج بود که برخی از امیران درروزگار هارون الرشید تا متوکّل را ستود. وی در مدح امامان اهل بیت: نیز اشعار فراوانی دارد. سروده های او را در دیوانی گرد آوردند و بیشتر شعرهایش در مدح اهل بیت: بود؛ امّا آن را آتش زدند. نزد متوکّل، از او بدگویی کردند و قصیده نونیه او را خواندند. متوکّل نیز فرمان داد که زبانش را از کامش در آوردند و دیوانش را بسوزانند. چنین بر سرش آوردند و او چند روز بعد، در سال 245 ق، در گذشت.



3 / 6عَبدُ اللّهِ بنُ المُعتَزِّ (1)شعرُ ابنِ المعتزّ :قالَ یَرثِی الحُسَینَ علیه السلام : کَم قَتیلٍ لَکَ بِالطَّفِّ غالیأرخَصَتهُ غَفَلاتُ العَوالی غادَرَتهُ الحَربُ یَومَ تَوَلّیمَیِّتَ الناصِرِ حَیَّ المَعالی ساکِنَ اللَّحظَهِ یَسخو بِنَفسٍصانَها السِّلمُ لِیَومِ القِتالِ صادِیا یَحمی مَوارِدَ ماءٍمُنتَضی الصَّفوَهِ عَذبَ الزُّلالِ صافَحَ الأَرضَ بِخَدٍّ أسیلٍطالَما أشرَقَ عِندَ السُّؤالِ حَرَّ أنفاسی لِیَومِ حُسَینٍوإلَیهِ حَنَّ وَفدُ مَقالی لَکَ نَفسی مِن قَتیلٍ وقَلَّتیَومَ یَدعُو المُعَلَّمونَ نَزالِ مُستَضیفٌ مَشرَعَ الماءِ یَقریظُبَهَ النَّصلِ ووَقعَ النِّبالِ یُطفِئُ النَّخوَهَ مِن کُلِّ قَرنٍباِختِضابِ السَّیفِ وَالنَّقعُ عالی... (2)


1- .أبو العباس عبداللّه بن المعتزّ بن المتوکّل العباسی . کان غزیر الأدب کثیر الشعر . مات فی محبسه سنه (296 ه) وهو ابن ثمان وأربعین سنه ، وزعموا أنّ مولده فی شعبان سنه سبعٍ وأربعین قبل قتل المتوکّل بأربعین لیله (راجع : تاریخ بغداد: ج 10 ص 99 و کشف الظنون : ج 1 ص 104).
2- .شعر ابن المعتزّ : ص 66 الرقم 1185 .


3 / 6عبد اللّه بن معتز

(1)شعرُ ابنِ المُعتَزّ:[ابن مُعتز] در رثای حسین علیه السلام ، سروده است: چه بسیارند کشتگان ارجمند تو در سرزمین کربلاکه غفلت های بزرگان [ِ دشمنان] ، کم بهایشان ساخت! جنگ ، آن روز که پشت کرد ، او را رها نمودو [گویی] فریادرسان ، مُرده بودند ؛ امّا شرف، زنده بود. با نگاهی آرام ، جان خود را سخاوتمندانه ، تقدیم می کرد ؛جانی که آن را در سایه صلح برای روز جنگ ، پروریده بود؛ تشنه ای که آبگاه ها را زیر نظر گرفته بودپاکان را از فرو افتادن در [دام] گواراییِ آب ، باز می داشت. با گونه ای خون آلود، هم آغوش خاک گردیدو چه بسیار دیده شد که در هنگام نیاز از او، به خوش رویی می درخشد نفس هایم ، برای روز کشته شدن حسین علیه السلام ، شعله می کشدو برای شهادت حسین علیه السلام ، کاروان سخنم ، ناله سر می دهد . جانم فدایت ای شهید و چه کم شمار بودندکسانی که به ندای تو در رزم آوری ، پاسخ دادند! آب دهنده ، میهمان نوازی کردبا انبوه شمشیرها و صدای تیرها نخوت از لبه هر شمشیری می رودبا آغشته شدن شمشیر به خون [آنان] و گَردهای بلند شده [در سرزمین طَف] .

.

1- .ابو عبّاس عبد اللّه بن معتز بن متوکّل عبّاسی، که در ادبیات، توانا بوده، اشعار فراوانی دارد. وی به سال 296 ق، در 48 سالگی در زندان از دنیا رفت. حدس زده اند که در شعبان سال 247 هجری، چهل شب پیش از مرگ متوکّل، به دنیا آمده است.


أدبُ الطفّ مِن قَصیدَهٍ لِعَبدِ اللّهِ بنِ المُعتَزِّ : ولا عَجَبٌ غَیرَ قَتلِ الحُسَینِظَمآنَ یُقصی عَنِ المَشرَبِ فَیا أسَدا ظَلَّ بَینَ الکِلابِتَنهَشُهُ دامِیَ المِخلَبِ لَئِن کانَ رَوَّعَنا فَقدُهُوفاجَأَ مِن حَیثُ لَم یُحسَبِ وکَم قَد بَکینا عَلَیهِ دَمابِسُمرٍ مُثَّقَفَهِ الأَکعُبِ وبیضٍ صَوارِمَ مَصقولَهٍمَتی یُمتَحَن وَقعُها تَشرَبِ وکَم مِن شِعارٍ لَنا بِاسمِهِیُجَدَّدُ مِنها عَلَی المُذنِبِ وکَم مِن سَوادٍ حَدَدنا بِهِوتَطویلَ شَعرٍ عَلَی المَنکِبِ ونَوحٍ عَلَیهِ لَنا بِالصَّهیلِوصَلصَلَهِ اللُّجمِ فی مِنقَبِ وذاکَ قَلیلٌ لَهُ مِن بَنیأبیهِ ومَنصِبِهِ الأَقرَبِ (1)


1- .أدب الطفّ : ج 1 ص 316 .


أدبُ الطفّ:در قصیده ای از عبد اللّه بن معتز ، آمده است : شگفتی ای نیست جز شهادت حسین علیه السلامکه تشنه کام بود و او را از نزدیک شدن به آب ، دور می کردند. آه بر شیری که در میان انبوه سگ ها ، گرفتار آمدو آنها با چنگال های خون چکان ، [صورت] وی را می خراشیدند! از دست دادن او ، ما را سخت لرزانْدو از جایی که انتظارش را نداشتیم ، این بلا بر سرمان آمد. چه بسیار بوده که بر او، خون گریسته ایم[به خاطر ضربه هایی که خورد] با نیزه های گندمگون و خوش دست و شمشیرهای بُرّان و آب دادهکه هر جا آزموده شوند ، کاری اند و از خون ، سیراب می شوند . چه بیرق هایی که با نام او بسته ایمو با آن بیرق ها، بر گناهکار [حمله ای] تازه می شود . و چه لباس های سیاه عزایی به تن کردیمو موها را تا شانه ریختیم [و خود را نیاراستیم] و مویه های دردناکی که به شیهه ماننده بودندو نیز به صدای زیورآلات آویخته به چیزی . و اینها ، همه در شأن او و فرزندانشو پدرش و مقام والایی که داشت، اندک است.

.




3 / 7عَلِیُّ بنُ حَسَنٍ الأَشرَفُ (1)أعیان الشیعه :لَهُ : إنَّ الکِرامَ بَنِی النَّبِیِّ مُحَمَّدٍخَیرِ البَرِیَّهِ رائِحٍ أو غادی قَومٌ هَدَی اللّهُ العِبادَ بِجَدِّهِموَالمُؤثِرونَ الضَّیفَ بِالأَزوادِ کانوا إذا نَهَلَ القَنا بِأَکُفِّهِمسَلَبُوا السُّیوفَ أعالِیَ الأَغمادِ ولَهُم بِجَنبِ الطَّفِّ أکرَمُ مَوقِفٍصَبَروا عَلَی الرَّیَبِ الفَظیعِ العادی حَولَ الحُسَینِ مُصَرَّعینَ کَأَنَّماکانَت مَنایاهُم عَلی میعادِ (2)

3 / 8الفَضلُ بنُ مُحَمَّدٍ (3)المجدی :وَجَدتُ لِأَبِی العَبّاسِ الفَضلِ بنِ مُحَمَّدٍ بنِ الفَضلِ فی جَدِّهِ العَبّاسِ السَّقّاءِ ابنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام : إنِّی لَأَذکُرُ لِلعَبّاسِ مَوقِفَهُبِکَربَلاءَ وهامُ القَومِ تُختَطَفُ یَحمِی الحُسَینَ ویَسقیهِ عَلی ظَماولا یُوَلّی ولا یُثنی فَیُختَلَفُ فَلا أری مَشهَدا یَوما کَمَشهَدِهِمَعَ الحُسَینِ عَلَیهِ الفَضلُ وَالشَّرَفُ أکرِم بِهِ مَشهَدا بانَت فَضائِلُهُوما أضاعَ لَهُ أفعالَهُ خَلَفُ (4)



1- .أبو الحسن العسکریّ ، علیّ بن حسن بن علیّ بن عمر الأشرف بن علی بن حسین علیه السلام . کان من العلماء الشعراء.عدّه الشیخ من أصحاب الإمام الجواد علیه السلام . وهو من أجداد السیّد المرتضی قدس سره . لم نعثر علی تاریخ ولادته ووفاته (راجع: رجال الطوسی : ص 376 و سرَّ السلسله العلویّه : ص 53 و الإنتصار : ص 11) .
2- .أعیان الشیعه : ج 8 ص 187 ، أدب الطفّ : ج 1 ص 337 .
3- .الفضل ، الشاعر الخطیب المکنی أبا العباس ، ابن محمد بن الفضل بن الحسن بن عبید اللّه بن العباس ، کان فی أواسط القرن الثالث ، وکان معاصرا للمتوکّل ، وله ولد بقم وطبرستان ، توفی سنه 247 ه. (راجع : المجدی: ص 232 و سرّ السلسله العلویّه: ص 90 و عمده الطالب : ص 357).
4- .المجدی: ص 232 ، أدب الطفّ : ج 1 ص 325 .


3 / 7علی بن حسن اشرف

(1)أعیان الشیعه :از او (علی بن حسن اشرف) است : کرامتمندان، فرزندان محمّدِ پیامبر صلی الله علیه و آلهبهترینِ پیشینیان و آیندگان اند. جماعتی هستند که خداوند ، مردم را به وسیله نیای آنها هدایت کردو توشه هایشان را به میهمان ، ایثار می کنند. هر گاه نیزه به دستشان بیفتدشمشیرها را به شکست و فرو رفتنِ در نیام ، وا می دارند. در کنار طَف ، در گرامی ترین جایگاه اندو در آن ، بر هراس جانکاه دشمن ، شکیبایی پیشه کرده اند . گرداگردِ حسین علیه السلام ، به خاک افتاده اندچنان که گویی مرگشان ، بر پایه قراری بوده است.

3 / 8فضل بن محمّد

(2)المَجدیّ:از ابو عبّاس فضل بن محمّد بن فضل ، در رثای جدّش عبّاس علیه السلام ، سقّای تشنگان ، فرزند علی بن ابی طالب علیه السلام ، شعری دیده ام که این چنین است : من از عبّاس علیه السلام ، جایگاهی را به یاد دارمدر کربلا که سرهای جماعت را با تیغ، می برید. از حسین علیه السلام ، حمایت می کرد و او را که تشنه است، سیراب می نموداو نه روی گردان بود و نه کمر ، خم کرد و صحنه را نیز ترک نکرد. هیچ روزی ، صحنه ای چون صحنه رزم او ندیدم.وی ، در کنار حسین علیه السلام بود و برخوردار از فضیلت و شرافت . چه صحنه رزمی، که فضایل وی ، آشکار شدند!و پسینیانِ وی ، هرگز کارهایش را تباه نکردند.


1- .ابو الحسن علی بن حسن بن علی بن عمرِ اشرف بن علی بن الحسین علیه السلام، از شاعران دانشمند بود. شیخ طوسی، او را از یاران امام جواد7 دانسته است. وی از نیاکان سیّدِ مرتضی است و دانشمندی فاضل بوده است. پدرش در سال 325 به دنیا آمده؛ امّا از تاریخ ولادت و وفات وی، گزارشی در دست نیست.
2- .ابو عبّاس فضل بن محمّد بن فضل بن حسن بن عبید اللّه بن عبّاس بن علی علیه السلام بوده است. وی در میانه قرن سوم می زیسته و هم روزگار متوکّل عبّاسی بوده است. از او، فرزندانی در قم و طبرستان وجود دارند. او به سال 427 ق، در گذشت.


شرح الأخبار :یَقولُ الفَضلُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام [فی رِثاءِ جَدِّهِ العَبّاسِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ] : أحَقُّ الناسِ أن یُبکی عَلَیهِفَتی (1) أبکَی الحُسَینَ بِکَربَلاءِ أخوهُ وَابنُ والدِهِ عَلِیٍّأبُو الفَضلِ المُضَرَّجُ بِالدِّماءِ ومَن واساهُ لا یُثنیهِ شَیءٌوجَاءَ لَهُ عَلی عَطَشٍ بِماءِ (2)

3 / 9القاسِمُ بنُ یوسُفَ الکاتِبُ (3)مختصر أخبار شعراء الشیعه :ولَهُ یَرثِی الإِمامَ الحُسَینَ علیه السلام : سَلِّم عَلی قَبرِ الحُسَینِ وقُلصَلّی عَلَیکَ اللّهُ مِن قَبرِ وسَقاکَ صَوبَ الغادِیاتِ ولازالَت عَلَیکَ رَوائِحٌ تَسری یَابنَ النَّبِیِّ وخَیرَ اُمَّتِهِبَعدَ النَّبِیِّ مَقالُ ذی خُبرِ ماذا تَحَمَّلَ قاتِلوکَ مِنَ الآصارِ وَالأَعباءِ وَالوِزرِ ما تَنقَضی حَسَراتُ ذی وَرَعٍودَمُ الحُسَینِ عَلَی الثَّری یَجری ودِماءُ إخوَتِهِ وشیعَتِهِمُستَلحِمونَ بِشَاطِئِ النَّهرِ خُذِلوا وقلَّ هُناکَ ناصِرُهُمفَاستَعصَموا بِاللّهِ وَالصَّبرِ مُستَقدِمینَ عَلی بَصائِرِهِملا یَنکِصونَ لِرَوعَهِ الذُّعرِ تَغشی مَنایاهُم وُجوهَهُمُقُبُلاً ولا یُؤلونَ مِن دُبرِ یَأبَونَ أن یُعطُوا الدَّنِیَّهَ أویَرضَوا مُهادَنَهً عَلی قَسرِ فَابکِ الحُسَینَ بِمَدمَعٍ قَرِحٍوَابکِ الحُسَینَ بِوابِلٍ غُزرِ حَقَّ البُکاءُ لَهُ وَحَقَّ لَهُحُسنُ الثَّناءِ وطَیِّبُ النَّشرِ (4)


1- .فی المصدر : «إذا أبکی» ، والتصویب من المصادر الاُخری .
2- .شرح الأخبار : ج 3 ص 193 ، الملهوف : ص 170 ؛ مقاتل الطالبیّین : ص 89 ولیس فیهما اسم الشاعر .
3- .أبو أحمد القاسم بن یوسف بن القاسم بن صبیح الکاتب ، المتوفّی بعد سنه (213 ه) ، شاعر حسن الافتنان فی القول ، له دیوان شعر. (راجع : مختصر أخبار شعراء الشیعه : ص 109 والأعلام: ج 5 ص 186 وأدب الطفّ : ج 1 ص 335 ودائره المعارف الحسینیه «دیوان القرن الثالث»: ص 92).
4- .مختصر أخبار شعراء الشیعه : ص 110 ، الدرّ النضید : ص 169 ، أدب الطفّ : ج 1 ص 332 .


شرح الأخبار:فضل بن محمّد بن حسن بن عبید اللّه بن عبّاس بن علی علیه السلام [ ، در رثای نیای خویش عبّاس بن علی علیه السلام ] ، چنین سروده است : سزاوارترینِ مردم برای این که بر او بگِریندجوان مردی است که حسین علیه السلام را در کربلا ، به گریه انداخت؛ همان برادرش و پسر پدرش علی علیه السلام ؛همان ابو الفضلِ به خون تپیده. و هر که با وی همدلی کرد ، چیزی ، او را از پا نینداختو برایش آب آورد تا او را از عطشی دشوار ، بِرَهانَد .